سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و اما یک نفر شیرین​تر از شیرین...
 
40- سقوط از پائین به پائین ترین...

در ترک سرزمین خاطراتم...

آنجا که لحظه ها، عاشقی های مرا به تماشا نشستند...

و ابرها، لحظه لحظه های مرا گریستند...

فرمانروای جدید، چه مغرورانه بر مسند قدرت تکیه زده بود...

و من در نگاهی...

آینده اش را، چون گذشتهء خویش، تیره یافتم...

من سرزمین خاطراتم را ترک کردم، در حالیکه دیگر چیزی نداشتم که بر جای بگذارم، حتی دلی...

زمان به سرعت سپری می شود...

و من می روم تا یک بار دیگر، تکرار همیشگی زندگیم را تجربه کنم...

شاید در وسعت این تکرار در تکرار...

لحظه ای فرا رسد تا تکرار ِ نبودن را بیاموزم...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/27 ::: 9:21 عصر     |     () نظر