سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و اما یک نفر شیرین​تر از شیرین...
 
20- دلتنگی...

این شعر رو دوست دارم:

«دلم برای کسی تنگ می شود...
کسی که چشمهای مرا گوش می کند...»

k.gif


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 9:6 عصر     |     () نظر
 
19- آه از آن شب...

آه از آن شب...

===

پدر، آن شب اگر خوش خلوتی پیدا نمی کردی...
تو هم مادر، اگر آن شوخ چشمیها نمی کردی...

تو هم ای آتش شهوت...
شررهایی چنان برپا نمی کردی...

کنون من خود نبودم اندر این میدان...
در این میدان جنگ دیو با انسان...

که هر دم بر تنم تیغی فرود آید...
شتابان، پر شرر، براق تر، اینسان...

نمی بودم کنون در خون خود غلطان...
نمی بودم چنین درمانده و، دروا و، سرگردان...

نمی جستم به هر وادی پناهی...
یا به هر آنی نمی کردم گناهی...

ای خدای من...

چرا من اینچنین زار و زبون گشتم...
چرا درمانده و، نالان و، دون گشتم...

چه خوش باشد که الطاف تو ریزد بر سرم، چون قطرهء باران...
چو باران دل انگیز بهاران...
که طراوت می دهد بر شاخ و بر بستان...
و می بخشد طراوت، جنگل و دشت و دمن ها را...
شقایق ها و، یاس و، یاسمن ها را...

الهی...

کاش الطاف تو ریزد بر سرم چون قطرهء باران...
شوم مغروق آن، چون کس به دریای خروشان و...
شوم غرقه که تا زنده شوم این بار یک انسان...

و اینک بازتاب صحبتم با توست ای جان ِ پدر...
ای جان به قربانت پدر...

ای کاش آن شب جای آن، یک سورهء الحمد می خواندی...
و یا یک چند رکعت از نماز شب همی خواندی...
و یا یک آیهء قرآن به مادر یاد می دادی...
و یا ذکری ز بهر حق، به لبها می خراماندی...

و آنگه...

یا چنان برنامه را برپا نمی کردی...
و یا فی الحال قلب من منوّر بود با نور منیر خالق یکتا...
که نورش در همه ذرّات عالم، خود بود پیدا...
مگر در قلب تار تارتر از تاری صدها شب یلدائی من...

آه... افسوسا... دریغا... روح تنها و، پریشان خاطر من...

کاش روزی... من و تو... دست تو در دست من و... من دست در دست تو داده...
زین هیاهوها رها گردیم و... راه وادی هجر و جدائی پیش گیریم و...
رویم آنجا که هرگز کس نیابد ردپائی یا نشانی از من و... از ما...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 8:48 عصر     |     () نظر
 
18- گمشده...

به نظر من، اون کسی که خودشو گم کرده و نمی دونه که خودشو گم کرده، خیلی خوشبخت تر از کسی هست که می دونه خودشو گم کرده...

کاش منم نمی فهمیدم که خودمو گم کردم...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 8:32 عصر     |     () نظر
 
17- سر درد...

نمی دونم چرا چشم راستم درد می کنه...

انگار می خواد از جاش درآد...

فکر کنم سرم می خواد درد بگیره...

چه روز خوبی داشتم...

ولی عیب نداره...

بذار سرم درد بگیره...

من همیشه سردرد رو به دردسر ترجیح میدم...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 8:17 عصر     |     () نظر
 
16- بگذاریم و بگذریم...

آخه پس آدم ابله به کی میگن؟... هان؟... یکی نیست بگه آخه دیوونه... نونت نبود... آبت نبود... آخه ... ای خداااااااا...

ول کنید بابا... هر چقدر هم بگید انگار که واسه خر، یس خونده باشین...

من حالا خونه ام... ای همهء کسانی که واسه من غصه می خورید، می تونید بازم به این کار ادامه بدید... ولی اشک نریزید... اشکهاتونو نگهدارید... الکی اونارو هدر نکنین... هنوز مونده... بهشون احتیاج پیدا می کنین...

===

و من اینجا هستم... در خانه... فقط برای اینکه نباید غیر از اینجا باشم... به نظر می رسد دنیای مهر و محبت در تصورات انسانهای ساده اندیش متبلور است... در دنیای واقعی، یعنی در دنیائی که متاسفانه من در آن زندگی می کنم، پرخاش و نامهربانی هدیه ایست که به مراتب بیشتر از هرچیز دیگر اهدا می شود... نمی دانم، شاید هم سهم من از دنیا، تنها همین پرخاش ها باشد...

در هر صورت اکنون من اینجا هستم... در قبر کوچکم... در خانه...

و در اینجا باز هم رویاهای ابلهانهء من موج می زنند و چشمهای بیتابم دوبار کار سفیهانهء خود را آغاز می کنند... اما چه خوب است که در این دنیا درست به تعداد رنجها و اندوهها، قرصهای آرام بخش نیز هست... براستی که خالق این آسمان و زمین، می دانست که چه می کند و چه حکیمانه اجزای این جهان را به هم پیوند داده است... اما کاش این هنرمند توانمند هنرش را با پیوند قلبها آشکار می ساخت...

بگذاریم و بگذریم...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 7:54 عصر     |     () نظر
 
15- کجا دانند حال ما...

 

کجا دانند حال ما...
سبک بالان ساحلها...

امروز روز سرد و ساکتی بود... از صبح حدس زدم که باید روز بدی باشه...

و حالا...

بله...

و شروع شد مهربانی با همه و نامهربانی با من...

خیلی خسته ام... باید برم... دیگه احساس میکنم جام اینجا نیست...

من میرم... و امید وارم همهء اونایی خوش شانس هستن، بازم خوش شانس بمونن...

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 7:12 عصر     |     () نظر
 
14- بیاد شیرین یک فرهاد...

او همیشه دلش می خواست...
به شادی که رسید...
آن را با همه قسمت کند...

و هرگز نمی دانست...
دیگران که به شادی رسیدند...
همه اش را تنها برای خود می خواهند...

اینها را که می نوشتم...
او غمگین ترین فردی بود...
که در آینه چیزی می نوشت...k.gif

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 6:50 عصر     |     () نظر
 
13- میهمانی باران...

دیشب...

در خلوت شبانهء من...

تو نبودی...

و...

من به میهمانی باران رفته بودم...k.gif

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 6:9 عصر     |     () نظر
 
12- هم شکست و هم شکستم داد...

آه ای ابر بهاری گریه کن
روح تب دار مرا پاشویه کن

این گران باری که منزل می برم
هم تو می دانی چه مشکل می برم

هستی ام در پای آن سر مست رفت
آه ای یاران دلم از دست رفت

عاشق شبهای تنهایی منم
انتهای هرچه رسوایی منم

بارها با لاله صحبت کرده ام
بارها با ماه خلوت کرده ام

فکر من از آسمان آبی تر است
روح من با عشق عنابی تر است

من سر هر کوچه یاهو می زنم
پیش پای عشق زانو می زنم

با جدایی خو گرفتن مشکل است
از شقایق رو گرفتن مشکل است

او شبی آمد مرا دیوانه کرد
او مرا یک باغ بی پروانه کرد

شوخ چشم است و، دلم در چنگ اوست
هرچه هست، از چشم پر نیرنگ اوست

او که خویشاوند نزدیک گل است
شرح احساسات سبز بلبل است

آمد از دردش پرم کرد و گذشت
در وفا سیلی خورم کرد و گذشت

مثل شمع بزم، آبم کرد و رفت
عشوه ای کرد و، خرابم کرد و رفت

این هم از یک عمر مستی کردنم
سالها، شبنم پرستی کردنم

آی دل ! ، زخم جدایی را بخور
چوب عمری با وفایی را بخور

آی دل ! ، دیدی که ماتت کرد و رفت؟
خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت؟

من که گفتم این بهار افسردنی است
من که گفتم این پرستو مردنی است

وه ! ، عجب کاری بدستم داد دل
هم شکست و ، هم شکستم داد دل


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 5:15 عصر     |     () نظر
 
11- چی بهش میگن؟...

چی بهش میگن؟ آنتراک؟ break؟ تنفس؟ خلاصه الاَن همونه... آخی...k.gif چه خوبه... همونجاست... مثل همیشه... همیشه یه جایی همون جاهاست... کاش این جاها بود...k.gif

نمی دونم. خسته ام... باید یه کاری بکنم... ولی چکار؟...

===

هستی ام را که "نیستی" است...
به تو هدیه می کنم...
ای آنکه هستی و نیستی ام...
برایت تفاوتی ندارد... k.gif

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رامین 96/12/25 ::: 4:51 عصر     |     () نظر
<      1   2   3      >